سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کی می آیی آقای من......................
از مهربانی « م » می چینم ...

از هدایت « ه » را ...

از دادگری « د » را ...

و از یوسف گمگشته « ی » را ...

و گاهی که دلم به اندازه ی تمام غروب ها می گیرد ...

و من از تراکم سیاه ابرها می ترسم ...

و هیچ کس مهربانتر از تو نیست صدا می زنم ...

کجاست آن یوسف گمگشته مهربانی 

که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟

کجاست مهـدی ... ؟

دیری است که آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من برای چه تاخیر کرده ای؟؟

بـ ـاران ِ حضـ ـورتـ ـ ?ه ببـ ـارد ،
تنهایـ ـی ام خش?سـ ـالی اش را تعطیـ ـل می کنـ ـد.. . 
به حـ ـرمتـ ـ ِ قطراتـ ـی از جنـ ـس ِ "تــ ــ ـو"... 

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَةِ بْنِ الْحَسِنْ... 
.

+ نوشته شـــده در دوشنبه 92/1/19ساعــت 5:36 عصر تــوسط سادات موسوی | نظر